یا مهدی

 

دریافت کلیپ زیبای یا مهدی

 

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم

او را سپاس می گویم که زیادتخواه نعمت اویم. گردن نهاده عزت اویم. پناه خواه معصیت اویم و نیازمند کفایت اویم. هرکه را راه نماید گمراه نباشد و دشمنش را کسی پناه نباشد و آن را که او کارگزار شد نیازی به مال و جاه نباشد. هرچه سنجند به پای سپاس او نرسد و هیچ اندوخته ای به بهای او نرسد…. راز پیامبر به اهل بیت او سپرده است و هرکه آنان را پناه گیرد به حق راه برده است. مخزن علم پیامبرند و احکام شریعت او را بیانگر. قرآن و سنت نزد آنان در امان، چون کوه افراشته، دین را نگهبان، پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پابرجاست. (نهج البلاغه-خطبه دوم)

و این مطلب 110 از وبلاگ طب و تهدید نرم است  به این دلیل باید به کلام مولا امیرالمومنین علی علیه السلام مزین می شد که شد.

و اما بعد:

حکایت این وبلاگ چگونه آغاز شد:

دی ماه سال گذشته یک جانباز شیمیایی به دیدنم آمد. گفت چرا یک وبلاگ درست نمی کنی که حرفهایت را در آن بنویسی؟ گفتم اولا فرصت ندارم و ثانیا فعالیت در فضای مجازی را بلد نیستم و دلایل دیگری هم آوردم. ایشان هم دلایل خود بر لزوم انجام این کار را گفت و رفت. درست یکسال قبل در چنین روزی وارد سایت بلاگفا شدم تا ببینم چگونه می شود یک وبلاگ ساخت. چندان پیچیده نبود و به صورت آزمایش و تمرین وبلاگ را ساختم و جملات امام خمینی (ره) در مورد طب استعماری را در آن قرار دادم. و همچنان تصمیم جدی بر اداره وبلاگ نداشتم تا این که به لطف الهی برای اولین بار در اسفند ماه سفر به عتبات عالیات قسمت ما شد. این که در نجف و کربلا و حین زیارت چه گفتیم و چه خواستیم بماند ولی مهمترین درخواست من از ائمه اطهار علیهم السلام این بود که با توجه به مشغله فراوان وظیفه مرا از میان چهار خدمت: طبابت، تحقیق، تالیف و تبلیغ طب اسلامی روشن کنند.

در کاروان ما فردی باتقوی، عالم و نورانی بود. از ایشان خواستم برای بنده هم دعا کند. شب جمعه وارد کربلا شدیم و زیارت کردیم (انشاء الله قسمت شما هم بشود). صیح روز جمعه آن مرد با خدا را دیدم. بدون مقدمه گفت دیشب خوابت را دیدم!! حیرت زده گفتم چه بود؟ گفت جلوی حرم امام حسین علیه السلام منتظر ایستاده بودیم که اتومبیلی آمد و جلوی ما ایستاد تا سوار شویم. در صندلی عقب فردی نشسته بود. ابتدا شما و بعد من سوار شده و کنار او نشستیم. به یکباره متوجه شدیم که ایشان مقام معظم رهبری هستند!! آقا به شما رو کرد و تبسمی نمود و فرمود: «نظراتت را بگو»

تنم لرزید و اشک در چشمانم حلقه زد. دیدن این خواب توسط فردی که اهل علم و تقوی بود آن هم در شب جمعه و در اولین شب اقامت ما در کربلا برایم حجت بود. جوابم را گرفته بودم. اینگونه شد که بعد از بازگشت از این سفر معنوی از طبابت خود کاسته و بر اداره این وبلاگ و تالیف کتابی دیگر که مراحل پایانی خود را طی می کند، متمرکز شدم.

و اکنون به مدد الهی یکسال از فعالیت وبلاگ گذشت و نتایج میمون و مبارکی به بار آورد.

این وبلاگ اگر موفقیتی داشت باید آن را به حساب هدایت الهی و دست عنایت اهل بیت علیهم السلام گذاشت و اگر حرف بی ربط یا ناقصی در آن بود قطعا ناشی از ضعف علمی و عملی حقیر است که انشاء الله بر من ببخشایید.

همچنین اگر قلم من باعث رنجش و آزردگی شما شد عذر خواهی می کنم که خدا شاهد است خصومت شخصی با هیچ کس جز دشمنان اسلام و سلامت مردم ندارم.

در پایان :

هرکاری هر چند خوب فقط با وجود اخلاص در درگاه الهی قیمت پیدا می کند و اوج اخلاص در این است که «من» از آن کار حذف شود و صرفا برای حق متعال و اهل بیت علیهم السلام انجام شود. در روایتی که متاسفانه سند آن را به یاد ندارم خواندم: روزی امام صادق علیه السلام (یا یکی دیگر از ائمه) با یکی از یارانش از جایی عبور می کردند. فردی نشسته بود و سوالات دینی مردم را پاسخ می گفت. حضرت آن فرد را لعنت کردند! و در بیان علت آن فرمودند: اگر او و امثال او مردم را به سوی خود نمی خواند مردم مستقیما به ما مراجعه کرده و حرف صحیح را از ما می گرفتند (نقل به مضمون).

سبحان الله. آدم سوالات دینی مردم را پاسخ گوید و تصور کند ثواب می برد و حال آن که مورد نفرین امام معصوم قرار گیرد؟

به همین دلیل و بر اساس آموزه های دینی، بنده همواره سکوت را بر سخن گفتن ترجیح داده ام و. یکی از همکاران محترم هم در این مدت بارها دلسوزانه به من تذکر می داد و با همین استدلالها دعوت به سکوت می کرد و من ضمن تایید نصیحت ایشان می گفتم سالها سکوت کرده ام اما برای یکسال سخن گفتن حجتی دارم و اجازه ای تا در این مدت نظراتم را بگویم و البته قول می دهم سر یک سال به توصیه دوستانه شما عمل کنم.

اکنون که عملکرد یک ساله وبلاگ و نوع و محتوای مطالب آن را مرور می کنم، احساس رضایت کرده و حق متعال را بر این توفیق سپاس می گویم و در عین حال این نگرانی با من خواهد بود که :

پروردگارا آیا توانستم رضایت امام خود را جلب کنم یا خیر؟

خداوندا، نکند این تلاشها خالص نبوده باشد؟ نکند بیشتر «من» را معرفی کرده باشم تا کلام تو و اهل بیت علیهم السلام را؟

الهی به تو پناه می برم از سخنان خوبی که در برابر کلام تو و اولیائت تبدیل به دکان شود.

الهی به تو پناه می برم از کارهای خوبی که وبال گردنم شود.

 

و اما در مورد ادامه کار وبلاگ:

وبلاگ فعلا به روز رسانی نمی شود و به نظرم نیازی هم به این کار نیست. حرفهای اساسی و نظرات اصلی به حمد الله گفته شده و در خانه اگر کس است 110 حرف بس است.

البته چنانچه ضرورت یا خبر مهمی پیش آمد آن را در وبلاگ مطرح خواهم کرد. دوستان هم لطف کرده در قسمت خبرنامه عضو شوند تا چنانچه مطلب تازه ای در وبلاگ درج شد از آن با خبر شوند.

از همه عزیزانی که به بنده امر فرموده بودند کار را ادامه دهم پوزش می طلبم و خواهش می کنم به سبب مشغله و وظایف مهم دیگر و دلایلی که ذکر شد بنده را معذور بدارند. البته چنانچه هریک از دوستان مطلب مناسبی تهیه و ارسال نمود، بنده آن را مطالعه و در صورت تایید به نام خودشان درج خواهم نمود تا همه استفاده نمایند.

شاید یک پست جدید با عنوان «پرسش و پاسخ» ایجاد کنم. چنانچه سوالی در چارچوب مباحث ارائه شده (سوالات غیر درمانی) داشتید در این قسمت ارسال نمایید. از دوستان قوی تر و اهل مطالعه خواهش می کنم زحمت کشیده و پاسخ سوالات درج شده را با دقت و مطالعه ارائه دهند که این کار باعث ایجاد فضای مباحثه و تقویت خود آنها نیز خواهد شد.

در انتها مجددا از همه شما بزرگواران عذر تقصیر خواسته التماس دعا خصوصا در مشاهد مشرفه دارم تا انشاء الله وجود مقدس امیرمومنان علی علیه السلام و امام رضا علیه آلاف التحیه و الثناء و قلب مقدس حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه از ما راضی و خشنود باشند. بدرود 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

از  "بوعلی سینا" تا "گراهام بل" و "بن کیگزلی"

قسمت دوم:

3- تکذیب : همان طور که عرض شد تخریب یا تصاحب بوعلی سینا توسط بیگانگان انجام می شود و ما البته از بیگانگان هرگز ننالیم که با ما هرچه کرد آن آشنا کرد. عجیب تر از دو برخورد قبلی برخورد عده ای از دوستان اهل علم در حوزه و دانشگاه است که با زبان دین او را تخطئه می کنند. این که بیگانگان رندانه در سدد مصادره ابن سینا به نام خود باشند یا خبیثانه در جهت تخریب او گام بردارند آن قدر دردناک نیست که دسته سومی بیایند و بگویند، ابن سینا از ابتدا هم مال نبوده است. نه علم مفیدی داشته و نه افکار سالمی و لابد شهرت چند هزار ساله او هم ناشی از اشتباهی تاریخی است!

امسال در نمایشگاه قرآن کریم با مسئول یکی از غرفه های بزرگ که روحانی بود بحث کردم. به او گفتم که شما چرا بررسی روان انسان (روانشناسی) را جزء علوم انسانی محسوب می کنید ولی وقتی سخن از جسم انسان (پزشکی) می شود، آن را زیرمجموعه علوم تجربی می دانید؟ ایشان گفت طبقه بندی غربی ها در مورد علوم چنین است. گفتم این دلیل نمی شود که ما هم از این طبقه بندی پیروی کنیم. گفت بلی ولی علمای ما هم به علم طب زیاد بها نداده اند مثلا ملاصدرا گفته که بوعلی سینا با پرداختن به طب، عمر خود را هدر داده است!

من نمی دانم ملاصدرا واقعا این جمله را گفته یا نه ولی اگر هم گفته باشد باید دید در چه فضایی و در مقایسه با چه چیزی این حرف را زده است ؟

چندی قبل هم یکی از طرفداران "طب اسلامی" برایم ایمیل ارسال کرده بود که : «من اعتقادی به طب سنتی ندارم. بوعلی اگر طب بلد بود عمرش این قدر کوتاه نبود و می توانست خود را معالجه کند و اگر فکرش سالم بود در طب از معصومین علیهم السلام تبعیت می کرد»

و در یک کلیپ تصویری دیدم جناب آقای "حسن عباسی" که در رد فلسفه یونانی سخن می گفت، اظهار داشت، افرادی که فلسفه خواندند هیچ کدام عاقبت بخیر نشدند. علامتش هم این است که عمدتا ازدواج نکردند و افرادی منزوی بودند و عمر کوتاهی هم داشتند. آنگاه ایشان در مثالهای خود، از ابن سینا به عنوان یکی از این افراد نام برد.

ادامه نوشته

از  "بوعلی سینا" تا "گراهام بل" و "بن کینگزلی"

همه ساله اول شهریور ماه مصادف با روز پزشک و سالروز ولادت شیخ الرییس بوعلی سینا یادی از این فیلسوف و طبیب نامدار ایرانی می شود. به جرات می توان گفت که بوعلی سینا حتی در میان مداحان خود مظلوم واقع شده است. از آنجا که شخصیت این عالم بزرگ به شدت محل منازعه می باشد، بنده وظیفه خود دانستم بحثی را به این موضوع اختصاص دهم:

برخوردهای بدی را که با ابن سینا در داخل یا خارج از کشور شده و می شود، می توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد:

تخریب، تصاحب، تکذیب و ترحیم

تخریب و تصاحب مربوط به فعالیتهای خارجی و عوامل بیگانه و تکذیب و ترحیم محصول عملکرد افراد جاهل در داخل کشور است.

1-  تخریب: یکی از برنامه های دشمنان خبیث ما در عرصه های مختلف، از بین بردن روحیه خودباوری است. القاء این نکته که شما سرمایه ارزشمندی ندارید و مجبور به پیروی از ما هستید. در این راستا همواره سعی نموده اند تا در قالب فعالیتهایی به نام شرق شناسی، به شخصیتهای علمی مذهبی ما حمله کرده حقایق را وارونه جلوه دهند. در مورد عملکرد مستشرقان تاکنون تحقیقات زیادی به انجام رسیده و مقالاتی نوشته شده است. ابن سینا نیز، به عنوان یک دانشمند مسلمان شیعه و ایرانی از این ترور شخصیت مصون نمانده است. مورّخين غربى چهره‏ اين طبيب عاليقدر را که قرنها علم بلامنازع خود را به رخ غرب کشید، بسيار زشت جلوه داده‏اند. به نمونه هایی از این اظهار نظرها توجه کنید:

ادامه نوشته