طب سیاسی و سیاست طبی (2)
در قسمت اول این بحث و با مقاله ای که ارائه شد به این نتیجه رسیدیم که ما امروز در سطح جهان با یک "دیکتاتوری علمی" مواجه هستیم و محصول این دیکتاتوری که به طور وسیع از ابزار تبلیغاتی بهره می برد، پرورش تحصیل کرده های احمقی است که از خود تفکر و اراده ای نداشته و برخلاف فطرت بشری حرف می زنند و عمل می کنند.
پزشکی غربی نیز از این آفت مستثنی نیست. شواهد فراوان نشان می دهد که امروزه پزشکی، حتی بیش از سایر رشته های علمی سیاسی شده است. متاسفانه در سیستم پزشکی ما کم نیستند افرادی که ماهیت استعماری طب رایج را که امام راحل (ره) نیز بر آن تاکید داشت، نمی بینند. حال آن که بسیاری از آنها، افرادی مومن و مذهبی بوده و بعضا سالها در جوار امام و مقام معظم رهبری و سطوح بالای مملکتی، خدمت نموده اند. به نظر بنده واژه "علم زدگی" برای این افراد کم است چون چیزی را حجت می دانند و از آن تبعیت می کنند که به واقع علم نیست بلکه محصول برنامه ریزی دولت های استعماری است.
یکی از نمونه های بارز طب سیاسی و سیاست طبی در کشور ما، موضوع کنترل جمعیت بود که به تبعیت از سیاست های سازمان جهانی بهداشت و با صرف هزینه و تبلیغات فراوان اجرا و هرکس که با آن مخالفت کرد، متهم به جهل و نفهمی و عقب ماندگی شد و این سیاست طبی تا جایی پیش رفت که مقام معظم رهبری هشدار داده و ادامه آن را اشتباه خواندند و به نیابت از وزارت بهداشت (که همچنان در سکوت به سر می برد) استغفار نمودند. سیاستی که هیچ گاه در میان یهودی ها و اهل سنت به اجرا در نیامد چون آنها کنترل جمعیت را حرام می دانند. به یاد دارم که در زمان عمل به این نسخه غربی، خبرنگاری از رییس جمهور وقت سوال کرد که یکی از علما (مرحوم علامه حسینی تهرانی) کتابی نوشته به نام "کنترل جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین". نظر شما در این مورد چیست؟ ایشان گفت: "این هم یک نظر است!" و موضوع به همین جا ختم شد و وزارت بهداشت با شدت و حدت سیاستهای جهانی را پیاده کرد و وزیر وقت به دریافت جایزه ی مقام اول کنترل جمعیت نائل گردید.
افزایش بصیرت عمومی نسبت به تهدیدها و آفات و نارساییهای طب رایج