مطلبی که در این بخش خدمت شما ارائه می شود مصاحبه ای است که با فصلنامه فرهنگی تحلیلی "سوره اندیشه" وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی انجام داده ام که در شماره تیر و مرداد 91 آن نشریه درج شده است. لازم به ذکر است که این مصاحبه به صورت رودررو و با ضبط صدا انجام شد و قرار بود متن آن بعد از پیاده شدن توسط اینجانب مورد بازنگری قرار گیرد لیکن به علت محدودیت زمانی این کار انجام نشد و بدون این که نظرات نهایی بنده اعمال شود چاپ شد. به همین علت بعضی اشکالات نوشتاری و انشائی در آن وجود دارد و به نظر می رسد برخی قسمتها نیز مبهم است و نیاز به توضیح بیشتر داشته است. به هر حال مطالعه آن خالی از لطف نیست.

قسمت اول:

اشاره:

انسانی که کار خاصی ندارد و اوقاتش را به بطالت می‌گذراند و برایش مهم نیست که چقدر می‌خوابد و چگونه از زمانش استفاده می‌کند، کمتر مراقب غذای خود است و بیشتر به فکر لذت بردن از غذا است. اما انسانی که هدف‌های بزرگی دارد و برایش مهم است که در اوقات فعالیت بتواند به بهترین شکل کار کند و بیشترین بهره را از زمان خود ببرد، ناچار است به تغذیه‌‌ی خود دقت کند. هرچه شخص کارش و زمانش مهم‌تر و حساس‌تر باشد، حساسیت تغذیه‌اش نیز بالاتر می‌رود، کشورها نیز چنین هستند. شاید اگر ایران کشوری بود در ردیف کشورهای دیگر که نه افق بلندی داشت و نه دشمنان کمربسته‌ای، الگوی تغذیه در آن به اهمیت کنونی نبود، اما ایران اکنون در حساس‌ترین دوره‌های تاریخ جهان، حساس‌ترین نقش را برعهده دارد و از این‌رو تغذیه در کشور ما نیز به همین میزان امری خطیر و حساس است.

· اولین گشایش ما نسبت به غذا چیست؟ وقتی می‌خواهیم غذا بخوریم اولین مواجهه‌ی ما با غذا از چه منظر، و چگونه مواجهه‌ای است؟

اگر اغلب افراد در جامعه را در نظر بگیریم و اغلب موارد خوردن‌ها را لحاظ کنیم، می‌توان اولین مواجهه‌ی ما با خوردن را از زاویه‌ی «مزه» دانست. خوش‌مزه بودن غذا مهم‌ترین خصوصیتی است که عموم ما در غذا جست‌وجو می‌کنیم. اولین پرسش ما ـ که لزوما خودآگاه نیز نیست ـ پرسش از مزه‌ی غذا است. آیا غذایی که می‌خواهم بخورم خوش‌مزه است؟ کدام غذا خوش‌مزه‌تر است؟ این‌که مزه اولین و محوری‌ترین زاویه‌ای‌ است که ما غذا و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را از منظر آن می‌بینیم، نشان از نوع رابطه‌ای دارد که ما با غذا برقرار می‌کنیم. وقتی مزه ملاک اصلی انتخاب غذا است، می‌توان دریافت که محور رابطه‌ی ما با غذا، لذت بردن است. یعنی اصلی‌ترین مؤلفه در غذا خوردن عبارت است از اینکه من غذا می‌خورم که لذت ببرم و برای همین ملاک انتخاب و شاخص ارزیابی بر مدار مزه می‌چرخد. این سخن به معنای این نیست که مؤلفه‌ی دیگری در ارتباط من با غذا وجود ندارد بلکه به معنای این است که مزه مؤلفه‌ی اصلی است و بقیه‌ی عناصر در ارتباط من با غذا، حول این محور تعریف می‌شود. یعنی در جایی که به هر علت ناچار می‌شوم غذایی بدمزه یا کمتر خوش‌مزه را بخورم، باز هم شاخص اصلی مزه است و میزان فاصله با خوش‌مزگی است که توجه اصلی به آن معطوف است.

اما چنین رابطه‌ای با غذا و تعریف رابطه با خوردنی و آشامیدنی بر اساس لذت، خود به تفکر باز می‌گردد؛ یعنی نوع تفکر ماست که رابطه‌ی ما با غذا را بر مدار لذت تعریف می‌کند که در نتیجه‌ی آن پرسش از خوش‌مزگی اولین و مهم‌ترین مواجهه‌ی ما با غذا را شامل می شود. مصرف مواد غذایی مختلف مانند نوشابه‌های گازدار، پیتزا، سس‌های مختلف، پفک، چیپس و بسیاری دیگر از محصولاتی که به ‌وفور تولید، توزیع و مصرف می‌شود صرفا در چنین فضایی قابل تحقق است.

· فرمودید ملاک‌های دیگری نیز در انتخاب غذا در شرایط کنونی وجود دارد، این ملاک‌ها کدامند؟

ما وقتی برای خرید به مغازه می‌رویم بعد از آن‌که مواد مورد نیاز خود را انتخاب می‌کنیم، توجه می‌کنیم که آن‌چه می‌خریم فاسد نشده باشد و مثلا تاریخ مصرف آن نگذشته باشد. وقتی غذایی در مقابلمان می‌گذارند اگر نشانه‌ای از فاسد بودن داشته باشد آن ‌را نمی‌خوریم. اما اولین مواجهه‌ی ما با یک غذا از این منظر نیست و توجه اصلی در انتخاب غذا بر آن قرار ندارد، بلکه یک شرط لازم است. اما تقریبا در اکثر موارد غیر از این ملاک‌ها معیار دیگری چندان خودنمایی نمی‌کند. قیمت و هزینه نیز موضوعی مورد توجه است اما اختصاصی به تغذیه ندارد و در بقیه‌ی امور زندگی نیز مطرح است. این‌ها ملاک‌هایی است که در تمدن کنونی بر اساس آن افراد غذای خود را انتخاب می‌کنند.

· شما فرمودید که الگوی تغذیه خود نشانی از نوع تفکر است. محوریت مزه را بر اساس اصل لذت بردن تبیین فرمودید. اما آیا با اصل لذت بردن می‌توان مواردی مانند فاسد نبودن را نیز توجیه کرد؟

به‌صورت کلی نگاهی که در پس الگوی تغذیه‌ی رایج وجود دارد نگاهی مکانیکی است؛ یعنی انسان را ماشینی فرض می‌کند که نیازمند چیزی به نام انرژی است. در یک بررسی جزءنگرانه محاسبه می‌شود که انسان نیازمند این‌ مقدار ویتامین از انواع مختلف، این مقدار پروتئین و... است. میکروب نیز در این چرخه اخلال ایجاد می‌کند. پس مجموع آنچه فرد مصرف می‌کند باید حاوی آن کمیت‌ها باشد و عاری از میکرب. حال این‌که در ترکیب‌های مختلف، حالات مختلف و افراد مختلف در زندگی‌های مختلف چه ملاک‌هایی را باید لحاظ کنند، جزء در موارد خاص مطرح نیست. 

· آیا آن‌چه در خصوص مزه فرمودید به این معناست که نباید غذا را بر اساس مزه انتخاب کرد؟

آنچه گفتیم توصیفی از شرایط موجود بود، حال می‌توانیم آن ‌را نقد کنیم. در مقام نقد می‌توان گفت که مزه به ‌عنوان عنصر اصلی رابطه‌ی ما با غذا مورد قبول نیست. همانطور که گذشت، این مواجهه در دیدگاهی قابل قبول است که هدف اصلی از خوردن را لذت بردن بداند. و چون در تفکر ما هدف اصلی از خوردن غذا لذت بردن نیست؛ بنابراین در پاسخ سؤال شما می‌توان صریحا گفت که از نظر ما قراردادن مزه به‌ عنوان ملاک اصلی ارزیابی غذا مردود است. البته لازم است که بلافاصله اشاره کنیم که این سخن به معنای این نیست که مزه هیچ نقشی ندارد. اتفاقا بر اساس دیدگاه مبتنی بر اصالت طبیعت و غایت‌مند دیدن طبیعت، خوش‌مزه بودن خود وجهی دارد و نشان از نوعی وجه برتری یک غذا بر سایر اغذیه دارد. یعنی خوش‌مزه بودن خود تمام برتری غذای خوش‌مزه نیست بلکه عاملی است در طبیعت برای این‌که افراد تمایل بیشتری به سمت آن خوردنی داشته باشند چراکه آن خوردنی مزایای بیشتری دارد. یعنی خوش‌مزگی نشانه و اماره‌ای است بر مزایای بیشتر. (البته این سخن مطلق نیست و در این‌جا صرفا حالت کلی آن بیان شد) بنابراین مزه نیز یک ملاک است اما مهم این است که مزه از آن جهت که نشانه‌ی چیز دیگری است ملاک قرار می‌گیرد نه به خودی خود. به هر حال ملاک‌های رایج برای انتخاب غذا ملاک‌های صحیحی نیست.

· ملاک‌های دیگری که برای انتخاب غذا می‌توان تصور کرد چیست؟ و چه ملاک‌هایی را می‌توانیم ملاک‌های صحیح انتخاب نوع خوردنی و آشامیدنی خود بدانیم؟

برای این‌که تشخیص بدهیم غذایی خوش‌مزه است یا خیر، گمان نمی‌شود که نیاز به تفکر و تعمق زیاد باشد. یکی از ابتدایی‌ترین توان‌مندی‌های انسان این است که از همان روزهای آغاز زندگی بدون زحمت زیاد و صرف وقت زیاد می‌تواند خوردنی‌هایی را که دوست دارد از خوردنی‌هایی که بدمزه می‌داند، تفکیک کند.

هم‌چنین عموما انسان‌ها در خوردن غذا به مزه‌ی آن توجه دارند و باز گمان نمی رود که این امر مسئله‌ای باشد که نیازمند توصیه و تأکید باشد. قرآن می‌فرماید «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (سوره‌ی 80 آیه‌ی 24) «انسان باید به غذایش نگاه کند» این دستور نمی‌گوید انسان غذایش را ببیند، بلکه می‌فرماید نگاه کند. ما در طول روز چیزهای زیادی را می‌بینیم اما به همه‌ی آن‌ها نگاه نمی‌کنیم. در بحث‌هایی که متخصصان مربوطه انجام داده‌اند، مقصود از نگاه «ینظر» در این آیه را نگاه عمیق و با فکر بیان کرده‌اند. غذا را می‌خورند، اما قرآن دستور داده است که قبل از خوردن به غذا نگاه کنید. شاید بتوان گفت که اولین مواجهه با غذا می‌تواند غیر از امور مربوط به خوردن، به چیزی مثل نگاه کردن تعلق بگیرد. صرف‌نظر از این، آنچه مسلم است این است که یک وجه موضوع این است که باید به غذا نگاه کرد و دید که کدام غذا حلال است و کدام حلال‌تر است.

«فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ» (سوره‌ی 18 آیه‌ی 19)

بنابراین اولین ملاک حلال بودن است. اما آیا حلال بودن برای خوردن یک خوردنی کافی است؟

« وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ» (سوره‌ی 5 آیه‌ی 88)

طیب بودن نیز ملاک مهمی است که درخصوص آن تحقیق لازم صورت نگرفته است، غذای طیب چه غذایی است و در مقابل غذای خبیث چه تعریف، خصوصیات و مصادیقی دارد؟

ملاک دیگر در انتخاب غذا این است که غذای ما مصداق اسراف نباشد.

«وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (سوره‌ی 7 آیه‌ی 31)

ممکن است تصور شود که اسراف در خوردن به نوع غذا بازنمی‌گردد بلکه به میزان خوردن ارتباط دارد؛ یعنی بحث از کمیت است و هرگاه از اعتدال فراتر برویم اسراف کرده‌ایم. اما باید توجه داشت که اسراف منحصر در اسراف کمی نیست؛ بلکه انواع دیگری دارد:

«وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا» (سوره‌ی 17 آیه‌ی 33) آیا اسراف در قتل در این آیه صرفا کمی است؟ یعنی کشتن تعداد کمی از انسانها اشکالی ندارد و فقط باید زیاده روی نشود؟ قطعا چنین نیست. در مورد تغذیه هم اصل استفاده از یک خوردنی صرف‌نظر از کمیت آن ممکن است مصداق اسراف باشد. به‌ هرحال این نیز موضوعی است که جای تحقیق دارد که اسراف چیست و چه مصادیقی دارد. اینها برخی از ملاک‌های اصلی در انتخاب غذا است.

ادامه دارد